که چی؟ ...

وقتی وبلاگو درست کردم فکر میکردم ممکنه تا چند ماه بهش سر نزنم اما هرگز تصور نمیکردم دلیل سر نزدنام مریضی باشه چند روز بعد ساخت وبلاگ مریض شدم و تا الان باهام هست .. از سرگیجه گرفته که خوب شد تا همین i که چی؟ ......

تا حالا این موقعیت رو تجربه نکرده بودم

من بمونم و اون بره ... 

روزی که اومد فکر نمیکردم اینطوری بره ولی رفت ..

همیشه همه چی اونطوری پیش نمیره که ما فکر میکنیم

خدا پشت و پناهت بهار ...

که چی؟ ......

هر چیزی اولین بارش سخته

بعد کم کم آسون میشه

بعد عادت میشه

وقتی یه بار جدا موندی بازم میتونی بمونی ...

وقتی دوستات تونستن شوهراشونو بزارن و بیان خونه مادرشون تو هم میتونی ...

حالم خوب نیس ولی خدا بزرگه ..

که چی؟ ......

خیلی درد داره یه مدت به یکی تو خونت خدمت کنی و بعد موقع رفتن سر هیچی حتی با اکراه ازت خداحافظی کنه

خیلی دردناکتره که اون یکی ها یکیش مادر شوهرت باشه یکیش عروست ..

بعضی وقتا دلم میخواد فقط برا مظلوم بودنت گریه کنم مامان 

بهشت جای شماهاست ..

خدا برامون نگهت داره و اونقدری بهمون لیاقت بده که بتونیم دلتو به دست بیاریم مادر من ...

خیلی دوست داشتنی هستی مامان ..

که چی؟ ......